- تاج دوز
- آنکه کلاه سقرلاتی دوازده ترک دوزد و آن کلاه قزلباشان بوده
معنی تاج دوز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موجب سربلندی، فروزنده تاج
تاج خروس
بمنزله افسر بردار اعدام بر سردار: (خدیو تاجدارانی و آن کو همچو تیغ تو دو رویی کرد در ملکت سر او تاج دار افتد) (بدر چاچی)
کرباسی است که بر روی تاج کشند غاشیه تاج
دارای تاج، کنایه از پادشاه
پادشاهی ده، ارجمند کننده
باز دوختن دوباره دوختن، بهم دوختن